داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

یک قصه عاشقانه

 

 

مرد سیگارش را توی زیرسیگاری له کرد .  


 زیر سیگاری پر از سیگارهای نصفه بود 


خودکارش را به دست گرفت و دوباره بالای کاغذ سفید نوشت  :    یک قصه عاشقانه .   

روی زمین ، دور  و بر مرد پر از کاغذهای مچاله شده و پاره بود

نظرات 12 + ارسال نظر
مهسا کوچولو یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 http://little-lady.blogsky.com/

اون باید داستانای جنایی بنویسه

همونی که دختر عموش بودی یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:57

من نفهمیدم چرا؟یعنی چی اونوقت؟

نرگس یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:55 http://www.nargesb.blogsky.com

این پست جدیده ولی من قبلا یه جایی خونده بودمش ...
توی داستانک بلاگ اسکای ! آره ؟!

توی داستانک بلاگ اسکای هم خودم نوشتم

ح یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 13:25

شطوری؟
ببین من می سرم به خیلی جاها ولی خوب همیشه که ادم کامنتش نمیاد.

(خودمم کسی و اجبار به کامنتیدن نمی کنم. شرمنده ولی خیلی وقتا یادم میره حتی تاییدشون کنم! قصدم بی احترامی نیس . ولی خوب هر کی یه جوره دیگه. خواهشا ناراحت نشین. )

بهر حال امیدوارم موفق باشی

یک زن دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 00:08

بوسسس خوشحالم از اشناییت

لیلا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 15:05 http://bagheasemoni.persianblog.ir

سلام قشنگ می نویسی

شازده خانوم سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 13:35 http://shazdekhanoom.blogsky.com

همینه دیگه....این آقایون یه داستان عاشقانه هم نمیتونن بنویسن چه برسه به خود عاشقانه.حالا هی بشینن فرت و فرت سیگار بکشن.

الیز سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 16:17 http://elize.blogsky.com

سلام دوست عزیز

من تازه واردم و تازه هم با بلاگ شما آشنا شدم

از داستانک هات خوشم اومد

کوتاه و رک مینویسی

منظورو خیلی زود میشه برداشت کرد

آتنا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 18:28 http://www.marhham.blogsky.com

دخترک فنجان به دست در حال باز کردن شکلات آی سودا بود
نگاهش به روزنی از جنس کریستال مایع ، پیش خودش گفت چه مرتیکه اصراف کاری !؟!؟ حالا با اعصاب درهم برهمش چرا هوس داستان نوشتن کرده ! دور و بر دخترک پر از کاغذ تیکه و سی دی و کتابهای نخونده و روزنامه هایی که فقط تیترشونو دیده وقرص ادولت کلد و لیوان آب میوه تا ته خوردشو و فنجون سیاه شده ای بود که شاید صبح چای خورده بود و رو میز هنوز بود! کی پسورد ایمیلشو دزدیده بود؟چرا آدما هنوز بیشعور هستن؟ چرا بعضیا هنوز دزدن؟! انگیزشون چقدر قویه که دس به این کار می زنن؟!! اه ه ه خدای من یعنی آی دیمو پس می ده آقا دزده! آقا(؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟) دزده؟؟!! دخترک دو روز با بیماری افسردگی و سرماخوردگی مبارزه می کرد! بی رمق تصمیم گرفت داستان هک شدنشو بنویسه ! مث مرد اصراف کاری که تصمیم گرفت داستان عاشقانه بنویسه، حالا با اعصاب درهم برهمش چرا هوس داستان نوشتن کرده !؟

رویای نیمه تمام --- رویـــا چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 00:47 http://Roya11842.Persianblog.Ir

سلام ممنون به خاطر حضور گرمت...ممنون که فراموشم نکردی.
آمدم تا امدن مجددم را خبر دهم.
برای همیشه ماندنم دعا کن.
رویا

برچسب چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:32 http://www.barchasb125.blogfa.com

چسب برچسب وا رفته است

تو بیا بچسب به برچسب

ملودی عشق جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:42 http://the-melody-of-love.blogsky.com/

و همه ی زندگی توهمی است

که در دود یک سیگار

و در کلمات بی معنا

غرق شده است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد