داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

باران

ماهی از آیینه ی چشمه ی باغی جوشید

بی خبر از همه جا

گفت به باران باران !!

نام باران همه با می بارید

شوق باران همه جا پیدا بود

نظرات 4 + ارسال نظر
پیمان یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:50 http://peyman59.blogsky.com

سلام
به جمع وبلاگ نویسان خوش آمدید.
متن زیبایی بود.
موفق باشید.

باران یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 15:13 http://manzelgah.blogsky.com

سلام...دیدی که سلام یادم نرفت.
خیلی زیبا بود..اگر کار خودته من باد ذوق کنم از دوستیت.
کوتاه می نویسی و این خیلی عالیه.
کاش منم می تونستم به این کوتاهی حرفمو بگم.
منم یک شعر بلدم بخون:
وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟؟

مهدی دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 00:29 http://sanginak.blogsky.com

عالی وبارانی...

مهسا کوچیکه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 21:22

اینو خودت گفتی؟
نام باران همه جا میباریدش قشنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد