یک قصه عاشقانه

 

 

مرد سیگارش را توی زیرسیگاری له کرد .  


 زیر سیگاری پر از سیگارهای نصفه بود 


خودکارش را به دست گرفت و دوباره بالای کاغذ سفید نوشت  :    یک قصه عاشقانه .   

روی زمین ، دور  و بر مرد پر از کاغذهای مچاله شده و پاره بود