پول که نداشت ، هرچی هم نامه نوشته بود به سازمان و دانشگاه پولی برای تحقیقاتش ندادن . تو خوابگاه روی تختش دراز کشیده بود که از بلندگو صداش کردن !! رفت دم در ..... یه مرد شیک با یک دسته گل به استقبالش اومد و بدون اینکه حرفی بزنه گل و یک پاکت رو به دستش داد و رفت !! طاقت نداشت که برسه توی اطاقش ، همون جا پاکت رو باز کرد !! یه چک بود به مبلغ ۶ میلیون ... یه نامه هم بود ؟! شروع کرد به خوندن نامه : بدین وسیله از شما دعوت می شود تا با سفر به کشور ما .... درجا خشکش زد ، دسته گل از دستش افتاد ، فکر می کرد خواب می بینه ! دسته گل رو برداشت و رفت ...
|