هیچ یک قول نداده بودند . تمام عمر منتظر ماند .ایمان تنها ناجی اش بود . می دانست که خواهد شنید ؛ بالاخره روزی گفت : دوستت می دارم می دانست که دیگر به هیچ قولی نیاز نیست !