پیرکلاغی بود ، پنیری به منقار داشت . بر روی درختی نشسته بود ، روباهی می گذشت ، گفت : پنیرت پنیر پیتزاست ؟ کلاغ سرش را به علامت نه بالا انداخت روباه بی اعتنا گذشت . کلاغ در دل گفت : روباه هم روباه های قدیمی !!