داشت از خرید برمی گشت ، هوا تاریک شدن بود با احتیاط داشت از خیابان رد می شد که ناگهان نور اتومبیلی که داشت باسرعت به طرفش می امد خیره اش کرد ! باسرعت دوید ، خیلی شانس آورد که تصادف نکرد . عرق سردی روی پیشونیش احساس کرد چشم هاش سیاهی رفت و .... الان بی حوصله و ناامید گوشه C.C.U دراز کشیده دکترش گفت که خیلی شانس آورد ، سکته رو رد کرده و گرنه ... این اتفاق ۳ روز پیش برای پدربزرگم افتاده |