داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

خودکشی

 

-- اون بنده خدا رو واسه چی کشتین ؟ 

 

* مجرم بود 

 

-- جرمش چی بود ؟ 

 

* خود کشی

کلاس فلسفه

 

استاد :  

فیلسوفان ٬ معرفت را «باور صادق موجه» تعریف میکنند . افلاطون گفت و گوی سقراط و تئوتتوس را درباره معرفت چنین نقل میکند  

 

شاگرد : استاد ٬ اجازه هست ! میخوام برم دستشویی

کنسرت

جمعیت بی صبرانه منتظر اجرای نمایش بودند ٬ صدای تشویق قطع نمیشد .
با کنار رفتن پرده اشتیاق چندین ساله جمعیت برای شنیدن صدای ویلون مشهور ترین نوازده چندبرابر شده بود .
پرده کنار رفت و پیرمردی با لباس مندرس نمایان شد و صدای کف زدن مردم با تعجب و شرمساری قطع شد
همان پیرمردی بود که هنگام ورود به تالار ٬ جلوی در ایستاده بود و می نواخت تا نوجه مردم را جلب کند ولی فقط چند سکه جمع کرده بود . 

 

 

---------------------------- 

اقتباس و بازنویسی شده از  

http://www.dastanak.blogsky.com/1388/02/12/post-307

روباه و کلاغ

 

 

* ای روباه ٬ شما به جرم برهم زدن نظم عمومی ٬ تجاوز به عنف ٬ تظاهر به ریا ٬ اسطوره کردن خود ٬ بد آموزی ٬  دزدی از کلاغ ٬ مظلوم نمایی و ....  محکوم هستید ٬ برای دفاع از خود چه دارید ؟ 

 

- من بیگناهم ٬ میتونین از دُمم بپرسین