داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

رشوه

 

--  این خانم با شما چه نسبتی دارن ؟

** از دوستان هستند ...

-- چه جالب ! پرویی تا به این حد ؟  زود از ماشین پیاده شین ، 
   شما باز داشت هستین ، همراه من بیاین کلانتری ...
 
** به چه جرمی ؟

--  جرمش به تو مربوط نیست ، دادگاه در مورد شما تصمیم می گیره
    البته بعد از اینکه فرستادمتون پزشکی قانونی و پدر و مادراتون رو
    کشیدم به پاسگاه ، تو محله من کارای خلاف و منکراتی می کنین ؟!

** خب ! می دونم که شما هم انجام وظیفه می کنین ،
     من الان باید چی کار کنم ؟

--  کارت ماشین  و شناسایی خودت  واون دختره رو بده .

** چند لحظه اجازه بدین ...
     این هم گواهینامه و کارت ماشین ، البته قابل شما رو نداره ،
     بیشتر از این همراهم نیست دفعه بعد جبران می کنم .

-- ای بابا ، اختیار دارین !
    فرمودین این خانم خواهرتون هستن دیگه .
    خب مشکلی نیست ، ببخشید مزاحمتون شدم ، بازهم بیایین این ورا

نظرات 20 + ارسال نظر
مینو خانم یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:36

خب دیگه دوره زمونه ما این قدر بد شده که چنین اتفاقایی هم میافته

خب این یه هشداره برای پسرا که کمتر با دوست دختراشون بیرون برن

مینو خانم یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 http://torshidegan.blogsky.com

یلدا یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:34 http://www.ghoorbagheh.blogsky.com

کاش به رشوه دادن ختم می شد...این آدما اینقدر عقده ای شدن که به رشوه هم راضی نمی شن و تا به شچم خودشون مجازات جرم نکردتو نبینن عقدشو خالی نمی شه..
زیبا بود هپل جان

ح سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:07

پست فطرتا همشون همین طورین.... یکی نیس وقتی وایستادن با خواهران دینی گرامیشون دارن باقی رو دید می زنن و هر و کر خنده وشوخی های مسخره اشون براهه و اینا بهشون بگه فلان فلان شده اخه........... ؟؟؟؟!!!!!!!

صفا جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 http://www.dastanabad.blogfa.com

سلام... داستان جالبی بود... آقای شهرنشین به آبادی ما دهاتی ها هم سر بزن قول میدم اگر واکس کفشت خاکی شد خودم برات پاکش کنم

امید جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 21:25 http://www.s-p-r.blogsky.com

سلام به دوست عزیزم.امیدوارم حال خوبی داشته باشی.فرصتی اگر دست داد چشمان خویش را بمن هدیه بده بیا و تنهایی ام را شریک شو.منتظرم.

روابط عمومی شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:52 http://sunday.persianblog.ir

با سلام و عرض احترام خدمت شما دوست بزرگوار

در ادامه سلسله جلسات نقد و بررسی وبلاگها ،

این هفته به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر با نقد وب لاگ

((آخرین دوران رنج)) (( http://www.diareranj.ir))

نوشته های « بسیجی جانباز غلامعلی نسائی » در خدمت شما دوست گرامی هستیم .

لذا بدینوسیله از جنابعالی جهت شرکت در این جلسه دعوت بعمل می آید.

پیشاپیش از حضور گرم و صمیمی شما تشکر و قدردانی می شود .

وعده دیدار ما : یکشنبه 5 / 3/ 1387... ساعت 17 الی 19

نشانی: یوسف آباد - خیابان سید جمال الدین اسد آبادی - خیابان ۲۱ - بوستان شفق -

فرهنگسرای دانشجو - سرای کتاب



با تشکر


پایگاه اطلاع رسانی فرهنگسرای دانشجو :

http://www.fardaonline.ir/1387/03/post_521.html

شبنم کیوانیان شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 16:48 http://shkeyvanian.persianblog.ir

سلام همسایه
ممنون که سر زدی...
یه بار این اتفاق برای منم افتاد...
با این تفاوت که رو پای هر دومون پر از کتاب بود و داشت برام برنامه ریزی درسی می کرد... اون قدر که موقع پیاده شدن مجبور شد یه عالمه کتاب رو از رو پاش جابجا کنه....
تازه فهمیدم اینا خیلی کثیفن...
عشق را در پستوی خانه ها باید جست...

مهناز شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:23 http://www.ziggy.blogsky.com/

سلام هپل ...دیگه چه خبر ؟
می گم جدی ادم پاسگاه بره و تعهد بده و مامان و باباش بفهمن بهتر تا این جوری ادم رو به قول گفتی تلکه کنن
عجب بابا ...
هپل ..یعنی جدی نمی خوای کاری کنی ؟؟؟؟ یعنی من باید کاری کنم ؟؟؟؟؟ برم کلانتری خودشون ..کلانتری خودمون ...کلانتری تمساح ها ؟..
ای خدا نمی ای نمی ای وقتی هم می ای با یه کوه دردسر میای ..وای وای
بهر حال من از کلانتری خودمون شروع می کنم تا کلانتری تمساح ها

سعید یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:16 http://f10.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ باحالی داری امیدوارم موفق بشی.اگر مایلی تبادل لینک کنیم؟

دختر ننه دریا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 13:35 http://memull.blogfa.com

سلام
لینکت کردم

بارون یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 14:23 http://man-o-baroon.blogsky.com

مررررسی. ممنونم. لطف دارین. کلی تشکر. شرمنده که کم میرم مهمونی خونه بلاگرهای دیگه. هنوز خجالت میکشم هییییی برم اینور اونور....

سین بانو یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 18:50

کی گفته من قهرم ... فقط یه ذره همچین بگی نگی دیونه شدم ..... یه کمی همچین ... اعصاب ندارم ......خوب از اول اونو نشونشون میدادی حتی بهت نمیگفت دادگاه ....

دنیا ققنوس پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:39 http://fabulousphoenix.blogfa.com

سلام همسایه جون
خیلی جالب بود وبلاگتون
دیدید اومدم بازدید پس دادم اما اینجا نه چایی دیدم نه شیرینی
این رسم مهمون دعوت کردن نیستااااااا

دنیا ققنوس پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:41 http://fabulousphoenix.blogfa.com

با اجازه یا بدون اجازه به هر حال من لینکتون کردم

حبیب شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 http://navanahof.blogsky.com

منظورت رو از گرد و خاک نفهمیدم البته با توجه به نوشته هات نباید منظور خاصی داشته باشی.

نرگس شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:56

خبری ازت نیست !؟
قهر کردی !؟ یا فرار کردی !؟

محدثه یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 21:43

جیرجیرک دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:51 http://jirpartala.blogsky.com

همینطور .

ندا بلا چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:00

خیلی بامزه بود اما همیشه اینقدرا ساده نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد