داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

شادی

 

با شادی پریدم تو بغل مادرم و ساک پر از پول رو دادم بهش ، مادرم گریه و دعا کرد ، خواهرم زیر سرم اشک شادی ریخت و داداش کوچکم دستم رو بوسید .

پول زیادی بود ، همه بدهی ها رو می تونستم با اون بدم ، تازه وضع زندگی مون هم بهتر می شد .

از در خونه که وارد شدم از حال رفتم ، تازه داشتم زندگی با یک کلیه رو تجربه می کردم .

نظرات 15 + ارسال نظر
سحر کوچولو دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 http://little-lady.blogsky.com

پست قبلیت خیلی باحال بود.
اومدم فقط همینو بگم. ولا غیر.

باحالی از خودتونه

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
زنان کلیکی
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
http://www.superbank.blogsky.com
بانک سوپر

منکه نفهمیدم چی شد !

[ بدون نام ] دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:29

راستی تو انتظار ، خط آخر یه غلط انشائی داری ها....
یاه یاه یاه....
صبورانه به انتظار بیدار شدم (شدن) مرد .
با سرعت داستانک مینویسی همین میشه دیگه!!!!

خودمونیم !

اولا که هفته ای ۱ پست رو میگی سرعت ؟

دوما ٬ گیریم که غلط انشائی داشته باشه . اصلا عمدا خودم گذاشتم فقط بلدین ایراد بگیرین

واه واه واه .....( در جواب یاه یاه یاه .... )

سحر کوچولو دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:30

این بالایی هم من بودم
محض اطلاعات عمومی گفتم.

بله !

محض اطلاع

پارمیس دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 16:45 http://www.zaxes.blogfa.com

هی فقط چند وقت بود سر نزدم چقدر کار کردی ومطلب گذاشتی!!!!جدا از تو بعیده!!!!ولی اعتراف میکنم ازقبل بهتر مینویسی کارهایت جالبتر شده اند!!!

اتفاقا عین قبل مینویسم

و

هنوز هم به قهرم ادامه میدم

امید دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:23 http://www.s-p-r.blogsky.com

سلام هپلی عزیز و ناز و دوست داشتنی.از آشنایی و اگر قابل باشیم از دوستی با شما بسیار بر خودمی بالم.شما خیلی خوفیدا.در مورد نظرت هم بسیار ممنونم.والا ییهویی جوگیر شدم بعدش اونجوری شد که گفتی.قربانت امید

من هم به خوانندگانی مثل شما بر خود می بالم و دوستم میاد !

مهسا کوچولو دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 22:46 http://little-lady.blogsky.com/

بله.... .
بله؟
یک روز ما نبودیما...
ببین چه خبر شده

کی ؟

کجا ؟

به من چه اصلا

[ بدون نام ] دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 22:47 http://little-lady.blogsky.com/

پست جالبی بود.
به ما هم سر بزنید . منتظر شما هستیم .

از دعوتتون ممنونم

حالا از جانب کدومتون بود ؟

مهسا کوچولو دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 23:09

با پارمیس موافقم.از قبلا خیلی بهتر مینویسی
مثلا نسبت به ۹ اسفند سال ۸۲ تا الان خیلی پیش رفت کردی!

معلومه خیلی بیکاری

پسرخاله سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 http://pesarkhaleh.blogsky.com

سلام هپلی عزیز..
ممنون از حضورتون ..
اسم وبلاگتون خیلی گویاست.. در غیر این صورت فکر می کردم شخصیت اول داستان ها خودتون هستین ..
پول زیاد اگر چه خوبه..ولی نه به هر قیمتی...
سبز باشید و سلامت..

سلام همسایه عزیز و گرامی

خدا رو شکر که خودم شخصیت این داستان ها نیستم

البته بعضی هاشونم هم خودمم

پارمیس دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 http://www.zaxes.blogfa.com

سال نو مبارک
سال خوبی داشته باشی
مهم نیست که فهری حرف که میزنی؟

ملودی عشق جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:50 http://the-melody-of-love.blogsky.com/

سال خوبی را همراه با موفقیت و شادی روز افزون برات آرزو می کنم

امیدوارم به همه ی آرزو ها و هدف هات برسی



با بهترین آرزو ها

ملودی

خیلی ممنون همسایه

و همچنین بهترین آروزهای من برای شما !

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:14 http://juje.blogsky.com/

مرسی از اینکه به من سر زدی .

وطیفه بود همسایه

نرگس شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 http://golaab.blogsky.com

سلام.
سال نو شما هم مبارک. امیدوارم همیشه، شاد و با انگیزه باشین.

واسه شما هم همچنین همسایه عزیز و گرامی

آرامش سهمگین شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 00:14

تنها این فلشتو پسندیدم....
واقعا خوب بود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد