داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

دام اعتیاد !

 

----------------------------------------------------------------------------

ببین داداش ٬ این قرص رو که بزنی میری تو یه دنیای توپ پ پ پ

- یعنی چی ؟

یعنی !! چجوری بگم . مثلا فکر میکنی عینه یه عقاب داری پرواز میکنی

-من از ارتفاع میترسم

خیلی خوب ٬ شاید توهم بگیری که داری تو دریا شنا می کنی !

-خب که چی ؟ اگه بخوام میرم استخر یا دریا

ای بابا ٬ اصلا قرص رو بی خیال ٬ اینیکی رو بگیر امتحان کن

-این چیه ؟

بهش میگن شیشه ! حواست ۵ برابر میشه ٬ چشم هات همینجوری باز میمونن و میتونی تا بندرعباس یه کله رانندگی کنی تازه قدرت تصمیم گیریت هم زیاد میکنه !

بدم ؟

-نه بابا ٬ من هنوز بچم ٬ گواهینامه ندارم چه برسه به رانندگی !

بابا تو هم که خیلی پاستوریزه هستی ٬ سیگار می کشی ؟

-تاحالا نکشیدم

آهان ٬ خوب ببین پیدا کردم ٬ با همین باید شروع کنی

-اینیکی چی کار میکنه ؟

کاری نمیکنه ٬ فقط بهت شخصیت میده ٬ مثل عینک

-حالا چطوری باید کشید ؟

ببین اول .........................................

نظرات 8 + ارسال نظر
پری سا یکشنبه 6 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 15:41 http://pari-saa.blogfa.com/

سلام آقا/خانوم - ببخشید نمی دونم کدومی ولی حدس می زنم که آقا باشی - هپلی! ممنون که به بلاگم سر می زنی. راستش داستانت جالب بود ولی زیاد واقعی نبود ... البته شاید چنین مواردی هم باشه ولی تجربه ی ۴ سال زندگی با یه معتاد و آشنایی کامل با این آدما بهم میگه که ای قدر هم احمقانه نیست ... بحثش مفصله ... ولی خب،‌داستانک خوبی بود ...
راستی! ... دوباره به روز کردم. با مطلب «گفت و گو های مهر ماه - قسمت دوم». خوشحال میشم بهم سر بزنی. راستی! منتظر به روز شدنت هستما! ...
مراقب خودت باش دوست عزیز.

متین سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:24 http://www.yarab-chera.persianblog.ir

سلام.ممنون که به وبلاگ من سر زدید.شما با لینک دادن به وبلاگهای که راجع به ترانس سکسکوالها می نویسیند می توانید کمک بزرگی به این قشر مظلوم و ناشناخته انجام بدهید.
در صورت تمایل به لینک کردن من به من خبر بدهید.
باز هم تشریف بیاورید.
ممنون

پری سا سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 14:07 http://pari-saa.blogfa.com/

سلام آقا ابی. ممنون که بهم سر می زنی و نظر می دی. از همه ماهی با شما هم خوشوقتم!
راستی! دوباره به روز کردم! « گفت و گو های مهر ماه - قسمت سوم ». خوشحال میشم که بهم سری بزنی.
مراقب خودت باش دوست عزیزم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 http://www.zoeram.blogsky.com

چه داستانات غمگین شده

سارا چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 19:45 http://www.sarah-be-dandooon.bligfa.com

سلام. از آشنائیتون خوش وقتم.پستاتونو خوندم. جالب بود.
راستی این پستتون: به این الکیا نیست. هیچ وقت بهم همچین پیشنهادی نشده اما فکرمیکنم مقابله با اون راحت باشه. از کلمه ی رفیق نا باب بدم می یاد. آخه خدا به آدم عقل داده. این حرفا همش بهانست.
البته این یه نظر شخصیه!

بهارنارنج چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 21:21 http://www.raghsanda-ba-baad.blogfa.com


سلام.تعدادی از پست هاتون رو خوندم.اکثرا در انتها آدم رو غافلگیر می کنن.ولی در داستانهای بعدی خواننده خودش رو اماده یه غافلگیری دیگه می کنه و این باعث می شه دیگه زیاد غافلگیر نشه.
هپلی یعنی کر و کثیف؟اره؟
وبلاگت که خیلی تمییزه.
موفق باشید.

نهال پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 http://fazmetr.blogsky.com

سلام
خوشحالیدم که سر زدی ....
جالب بود داستانهات ....خوبه که کوتاهن چون هم حوصله ی داستان بلندو ندارم هم وقتشو ....خودکوشی خیلی تلخ بود ....میشه بگی اینی که شخصیت میداد چی بود ؟؟
یه چیزی این بچه مثبت معتاد شدنش واسه چی بود ؟؟

م دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:03


امیدوارم کسی مبتلا نشه
از خدا بخوایم که همه سالم زندگی کنیم
تا خودمون و بچه هامون هم سالم بمونن

با اجازت، بعضی از داستان های خوب خوبت رو به یه اردویی میبرم و روی برد نصب می کنم.(جهادی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد