داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

جنگ زده


--  شماره ۱۴۶ !
(مردی شکسته و رنجور بلند شد ) 
** منم ، بله اومدم !
--  این دارو رو باید آزاد تهیه کنی ، نمی تونیم بانرخ بیمه ای بدیم .
** آخه ...  ، حالا قیمتش چنده ؟
-- ۱۵۰۰۰ تومان .
( کلی جیب هاشوگشت ، بالاخره به زور جور کرد ،
  یه برق خوشحالی اومد تو چشم هاش
 )
** بفرمائید !
-- اینهم آمپول شما .
** ۱۵۰۰۰ هزار تومن برای ۱ دونه آمپول ؟ خیلی گرونه !!
-- اگه نمی خوای پسش بده ؟
 (سرش رو انداخت پائین و رفت )
 ( موقع تزریق آمپول از شدت درد از هوش رفت ،
  البته دیگه عادت کرده  بود ، آمپول باید تو استخون تزریق میکرد .          موقعی که به هوش اومد به فکر عمیقی فرو رفته بود )
ای کاش شهید می شد .
ای کاش میتونست خودش رو راحت کنه !
ای کاش هیچوقت جنگ نرفته بود

نظرات 9 + ارسال نظر
نوید دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:12 http://www.parande-rooye-sim.persianblog.com

یک کم شبیه توست کمی قد بلندتر
با پلکهای روشن از حد بلندتر
آمد تمام پنجره ها قهوه ای شدند
در زد ...دوباره در زد ، در زد بلندتر !
آمد ،تمام پنجره ها قهوه ای شدند
با چشمهای قهوه ای آمد ...بلندتر -
- از روزهای تیر ، سرم تیر می کشید
کبریت زد ...صدای مردد بلندتر -
- شد ،مکث کرد و گفت : هوا سردتر شده است
تبریز ،قم ،کرج ،همه جا سردتر شده است
در را ببند ،پنجره ها را ببند...آه
حال و هوای ابری ما سردتر شده است
حق با تو بود : آدم می ترسد از گناه
آن دستهای قبله نما سردتر شده است
هر وقت آمدم دل بی اعتدال تو
یا گًر گرفته از من ... یا سردتر شده است !
آمد ، ردیف و قافیه را زد به هم ولی
تا شد صدای قافیه بد بلندتر -
- بغض اش گرفت ،پنجره ها را بنفش کرد
آهسته رفت و درکه مجدد بلندتر -
- از دفعه های قبل به هم خورد ... تیرماه
افتاد پشت پنجره ممتد _ بلندتر ...

مریم دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:37 http://malekeyeatash.persianblog.com

سلام دوست عزیز .
انچه از دل برآید بر دل نشیند . من همیشه به وبلاگت سر می زنم . اما راستش انقده جالب می نویسی که حرفی واسه گفتن نمی ذاری.
با اجازه هپلی جان لینکیدم.

مهدی دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:31 http://mobtakerbartar.persianblog.com

سلام من درپرشین بلاگ وبلاگ دارم به آنجا سربزن

محبوبه سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 21:29 http://hozoor.blogsky.com

زیبا بود
و البته شنیدن درد هیچوقت زیبا نیست....مگر با هم دردی
شاید کاری که تو می کنی
موفق باشی

نیلوفر آبی سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 23:20 http://parinaaz.blogsky.com

سلام ... من همون همسایه ای هستم که تشریف اورده بودین منزلمون ... خوشحالم کردی هم رشته ای !!
بازم بیاین از اون ورا :)

N پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:31 http://nahale-eshgh1.persianblog.com

HI CHETORI KHEILI GHASHANG BOOOOOOOOOOOOD ?

حسین شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:49 http://moongate.blogsky.com/

من تازه اومدم اینجا..برم همه رو آف لاین بخونم...تا دفعه بعد...

~سحر~ یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 18:22 http://Saharam.Blogsky.com

به اینا می گن چوب دو سر طلا :(

نانسی دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:47 http://nancy1,persianblog.com

تو وب لاگم تولده بدو بیا کپلیه هپلی هههههههههههههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد